«سیانور» یعنی پایان عمر کوتاه چریکهای جدا شده از خدا و خلق خدا؛ جدایی هما از امیر را پایان داده است.
به گزارش حرف شما، بهروز شعیبی با «سیانور»ش اطلاق عنوان فیلم «شریف» و «محترم» را بر مجموعه کارهایی که تاکنون از او دیدهایم، مهر تایید مجدد زد.
«سیانور» درامی تاریخی معمایی با مضمونی کاملا سیاسی است ولی داستان عاشقانه بطن روابط شخصیتهای اصلی فیلم هر چند در تلطیف فضای سخت و خشن داستان موثر است، گرفتار آفتی که عمدتا فیلمهای سیاسی با اندک غفلت فیلمساز دچار آن میشوند، نشده و بر سویه سیاسی اثر نمیچربد. بدینگونه؛ وحدت مضمونی فیلم در سایه داستان عاشقانه در آن، خلل نمیپذیرد.
این را میتوان جزء محاسن فیلمنامه «سیانور» دانست، زیرا بر خلاف رویه معمول در سینمای امروز که اغلب نویسندگان و فیلمسازان را برای تامین وجه «عامه پسندی» آثار نمایشی، به قاطی کردن قدری «زهرماری» به هر شکل و بر هر محمل و به هر قیمتی، جواز می دهد؛ «سیانور» بینندهاش را تا انتها حفظ میکند و حتی برای لحظهای از دست نمیدهد در حالی که عاشقانهگی در «سیانور»، ضمن حفظ فضایی سالم و دور از کنایههای کلامی و تصویری جنسی مرسوم؛ جدیت و عمق مفاهیم سیاسی، بیان تاریخی وقایع، پرداخت ویژگیهای شخصیتی و روابط کاراکترها را به درجه پایین اهمیت نمیسراند.
حتی در ادامه فصل افتتاحیه فیلم هم که تزاحم اسامی، دریافتن موقعیت و ماهیت اصلی زندانیای که خود را ایمان ثقفی معرفی میکند ولی بعدا پرده از نام «مرتضی صمدیه لباف» برداشته میشود و یا باید بین شعارها و نگرههای کاراکترهای گوناگون از تقی شهرام تا وحید افراخته و مجید شریف واقفی و …تمایز قائل شد و همین کار را برای مخاطب دشوار میکند، باز هم رویکرد اطلاع دهی، رمزگذاری کنشها و سپس رمزگشایی واکنشها، تحلیل عملکرد، واکاوی زوایای پیدا و پنهان جهانبینی التقاط یافته و ایدئولوژی مارکسیستی شده تشکیلات سازمان مجاهدین و …. تحت تاثیر داستان عاشقانه هما و امیر قرار نمیگیرد. همه چیز سر جای خودش طراحی شده و سیانور از حیث مهندسی اطلاعات نمره بالایی میگیرد.
به این، بیافزایید رفت و برگشتهای زمانی(که قطعا برای خارج کردن کار از روایت خطی و ایجاد کشش لازم بوده) و در عین حال گاهی اذیت کننده است ولی باز هم خط ارتباط مخاطب را با داستان قطع نمیکند، در حالی که مسعود احمدیان نویسنده فیلمنامه سیانور میتوانست کار خود و شعیبی را آسان کند و در یک روایت خطی و سر راست به بیان قصه آدمها بپردازد. شاید به دلیل ارجاعات تاریخی به واقعیت، در موارد معدودی بیننده از دنبال کردن خط اصلی قصه، به پیشینه روایتها پرت شود، اما در پایان، به یک نگاه بلوغ یافته در مورد انحراف اعضای سازمان از صراط مستقیم و توحیدی مبارزه سیاسی هدایت میشود که برای تصدیق موفقیت فیلم در انتقال درونمایهاش کفایت میکند.
اتفاقات در ساختار توالی زمانی در این فیلم، از آنجا که معطوف به زمان گذشته بوده و هر ماجرایی به صورت پلکانی از حال داستان عبور، به گذشته سفر کرده و زمینهها و سیر آنها را در بازگشت مجدد به حال پدیدار میکند، به سبب افشای اطلاعات درباره شخصیتها، فیلمنامه را وارد حوزه «تاثیر» کرده و بار شخصیتپردازی آدمهای قصه را به دوش میگیرد و بیننده با شخصیتهای مثبت داستان همذات پنداری میکند.
این همذات پنداری با شخصیتها در کنار طراحی صحنه عالی، گریم و نورپردازی خوب و معنیدار بودن سایهها در طراحی نور، تدوین حرفهای و ضرباهنگ درونی مناسب صحنهها و دوربین و موسیقیای که موثرند اما به چشم نمیآیند؛ عناصر باورپذیری فیلم را گرد هم میآورند تا مخاطب خود را در جغرافیای زمانی و فضای فیزیکی دهه پنجاه، نا آشنا نیابد.
با اینکه بازی بازیگر نقش امیر فخرا چندان به دل نمینشیند و گاهی فقط در حد آکساسوار صحنه بوده و کارگردان هم به هر دلیلی در دکوپاژ صحنههای حضور او در اتاق بازجویی وحید افراخته و …، سعی در شخصیت پردازیاش نمیکند و یا برای شخصیت تقی شهرام انتخاب بازیگر مناسبی صورت نگرفته است، یا دستگیری وحید افراخته به شکلی کاملا تصادفی در خیابان طراحی شده و حتی اگر بر واقعیت مستند نحوه دستگیری او نیز منطبق بوده، خلاف اصول درام عمل شده و ….، اما در یک جمع جبری، همه آنچه پیشتر آمد در کنار دیالوگهای خوب، بازی خوب مهدی هاشمی و نقش آفرینی تحسین برانگیز بابک حمیدیان بویژه در سکانس ترور و آن زمین خوردن هنرمندانه، میزانسنهای درست و گریزهای زیبای قصه به بعد عاطفی و انسانی شخصیت لیلا، کامران، هما و …، با استفاده از همان افکت «تاثیر»؛ نمایی واقعگرایانه و قابل باور از شخصیتها را در منظر مخاطب مینمایاند.
«سیانور» نمایش تضاد عمیق بین هدف خودآگاه هما و امیر برای شوریدن علیه نظم و سرنوشت جبری ناشی از نظامات سیاسی و برچسبهای اجتماعی و گرایشهای سیاسی آشکار آنها از سویی و واقعیتهای بیرونی جامعه از سویی دیگر است.
هما برای رهایی از همه این تناقضها و در اوج ناامیدی از تنها پناه و ملجاش، به «سیانور» پناه میبرد و امیر چارهای جز زانو زدن در مقابل شرایط پیش آمده ندارد.
حالا همه چیز عوض شده و در یک تروکاژ تصویری رویاگونه، هما بر سر قرار سینما و تماشای «صادق کرده» حاضر شده است. «سیانور» یعنی پایان عمر کوتاه چریکهای جدا شده از خدا و خلق خدا؛ جدایی هما از امیر را پایان داده است.
یادداشت از شیدا اسلامی
انتهای پیام/و
Sunday, 10 December , 2023