به گزارش فراتحلیل نیوز، پنج ماه پیش بود که مادر رفت. مادر چشمانتظاری که چهل سال بیخبری از پسرش را تاب آورده بود. پسری که همین روزها برگشته به خانهاش. خانهای که نهتنها مادر بلکه حتی پدر هم ندارد. خواهرها و برادرها اما قرار است جبران کنند برای مسافر تازه از سفر برگشتهشان؛ برای «بهمن» که از بهمن شصتویک تا به امروز بیخبرش بودند.
شهید «بهمن بابائی»، بیستوپنج ساله، اهل «فلاورجان» اصفهان، اولین فرزند خانواده است که بیستویکم بهمن ۱۳۶۱ در عملیات «والفجر مقدماتی» و در منطقه عملیاتی «فکه» به شهادت میرسد. اما پیکرش برنمیگردد و سالها خانواده را چشمانتظار نشانی و خبری از خودش میگذارد. خبری که بالاخره هفته پیش، نوزدهم فروردین، به خانوادهاش میرسد.
رحیم بابائی که آخرین فرزند خانواده و یادگار برادرش بعد از شهادت است، از این سالها چشمانتظاری خانواده اینطور برایمان میگوید: «زمانی که اسرا میآمدند، با همان حال و هوای بچگی که داشتم، شاهد بودم که خواهرها و برادرهایم بیصبرانه پای رادیو بودند تا اسامی خوانده شود و با اعلام هر اسمی لرزه به تنشان میافتاد که نفر بعدی حتما برادرمان بهمن است.» همان رادیویی که سالها موجش تکان نخورد و روی همان موج ماند!
رحیم بابائی که درست یک سال بعد از شهادت بهمن، در سال ۶۲ به دنیا میآید، چشمانتظاری خانواده برای آمدن برادرش را از اواخر سال ۶۹ چشیده است. از هفتهشت سالگی. او میگوید: «درست است من زندهبودن برادرم را درک نکردم و در زمان حیات او نبودم، اما در عوض چشمانتظاری پدر و مادر و خانوادهام را از کودکی تا همه این سالها و لحظه به لحظه آن با گوشت و پوست لمس کردم.»
شهید رحیم بابائی که اصالتا اهل روستای بندرات شهرستان فلاورجان است، با شروع مبارزات علیه رژیم پهلوی به مبارزان میپیوندد و حضور فعال خود را در آن سالها به منصه ظهور میگذارد.
او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران ملحق میشود و چیزی نمیگذرد که حفاظت از بیت امام و شخص امام در برههای یک ساله به او سپرده میشود.
بهمن بابائی بعد از دستور امام مبنی بر محافظت از مناطقی همچون مهاباد و کردستان، بلافاصله به مناطق غربی کشور اعزام میشود و تا زمان جنگ آنجا حضور فعالی داشته است.
او با شروع جنگ بدون هیچ درنگی و با رضایت خانواده راهی مناطق جنوب کشور میشود. شهید بابائی در چندین عملیات شرکت میکند؛ اما در همان اولین سالهای جنگ یعنی سال ۶۱ به شهادت میرسد.
بهمن در بیستویکمین روز از بهمن سال ۶۱ در منطقه عملیاتی فکه و در عملیات والفجر مقدماتی شهید میشود.
رحیم بابائی از نحوه شهادت برادرش به نقل از همرزمان شهید اینطور میگوید: «در یکی از مراحل عملیات والفجر مقدماتی، دشمن پاتک سنگینی میزند. به طوری که آتش وسیعی روی منطقه ریخته میشود و بهمن هم که آنجا بوده، گرفتار میشود و حتی همه ماشین و ادواتی که کنارش بوده، در آتش میسوزد. البته کسی پیکری از او نمیبیند و همرزمان و رفقای ایشان با توجه به حجم آتشی که آنجا ریخته شده، بنا را بر شهادت بهمن میگذارند.»
بهمن در آن عملیات راننده توپ ۱۰۶ بوده است.برادر شهید در خصوص مواجه پدر و مادرش با خبر شهادت بهمن عنوان میکند: «زمانی که خبر شهادت بهمن را آوردند، درکش برای پدر و مادر خیلی سخت بود. آنقدر که آنها همه این چهل سال منتظر بودند که پیکر عزیزشان را در آغوش بگیرند، برای همین هیچ وقت هم حاضر به برگزاری مراسمی نبودند.»
بهمن بابائی حالا بعد از چهل سال برگشته اما پدر و مادر برای استقبالش نیستند. پدر در آخرین روزهای سال ۹۹ رفته و مادر همین چهار ماه پیش!
رحیم بابائی میگوید: «ما شاید تمام این سالها، اشکهای پدر را ندیدیم اما همیشه شاهد اشکهای مادرم بودیم. همیشه تا صدای در میآمد، مادرم سراسیمه خودش را پای پلهها میگذاشت و میگفت “حتما داداش بهمن اومده” و من با چه ذوقی خودم را روبهروی در میگذاشتم تا بالاخره برادر ندیدهام را ببینم.»
او حالا از لحظاتی میگوید که مادر در بستر بیماری است؛ از لحظات آخر زندهبودن مادر؛ از چشم به راهیاش که تا آخرین نفسها هم همراهش بود آن زمان که روی تخت بیمارستان به دخترش گفت: «کاش قسمتی از وجود بهمن را الان به من میدادند تا من آرام بشوم.» اما نشد و مادر آرزوبردل رفت!
- نویسنده : زینب تاج الدین
- منبع خبر : اصفهان زیبا
Sunday, 10 December , 2023