کتاب «اثریا» یکی از متفاوت‌ترین رمان‌ها در حوزه مدافعان حرم است؛ شخصیت کسی را روایت می‌کند که موجی است و نمی‌خواهد در سوریه شهید شود.

به گزارش فراتحلیل نیوز، وقتی اسم کتاب و جلد کتاب را می‌بینی، با خودت فکر می‌کنی که این کتاب هم مثل کتاب‌های دیگر است که درباره جنگ سوریه و مدافعان حرم می‌نویسند. اما وقتی شروع به خواندن کتاب می‌کنی، می‌بنی راوی داستان یک موجی است و تمام افکار ذهنی‌ات با آن چیزهایی که از شهدا و مدافعان حرم شنیده‌ای، یک‌باره گسسته می‌شود.

این کتاب با تمام کتاب‌هایی که در زمینه ادبیات پایداری خوانده‌ای، خیلی متفاوت است. نویسنده کلمه به کلمه کتاب را با ادبیات محاوره‌ای نگاشته است. از همان جنس مردمانی که در کوچه و بازار مشاهده می‌کنی. ادبیات لاتی و خیلی عامیانه و محاوره. هرچقدر جلوتر می‌روی، این ادبیات را در بین مکالمات راوی با خودش یا دیگران بیشتر مشاهده می‌کنی. گاهی این ادبیات تبدیل به الفاظی می‌شود که ناخوشایند به نظر می‌رسد و به دور از ادب و آداب یک مدافع حرم.

راوی داستان

شخصیت راوی آن مثل بعضی از شهدا یا مدافعان حرم نیست که من و شمای نوعی در ذهن خود از آن‌ها ترسیم کرده‌ایم یا در گوشه‌وکنار شهرمان دیده‌ایم یا حتی زندگی‌نامه‌شان را مطالعه کرده‌ایم. شخصیت آن مثل برخی از شهدا یا مدافعان حرم است که به‌یکباره مسیر زندگی‌شان خواسته و ناخواسته تغییر کرده است. افرادی مثل شاهرخ یا مجید قربان‌خانی و… .

راوی داستان گویی از وسط چاله‌میدان پرت شده وسط میدان جنگ. آن هم جنگی که دشمنانش به فجیع‌ترین شکل ممکن افراد را به شهادت می‌رسانند و بعد تصاویری خیلی دلخراش از آن‌ها در فضای مجازی پخش می‌کنند تا قدرت پوشالی خودشان را در دنیا جار بزنند. کلمات کتاب «اثریا» این‌قدر محاوره‌ای است که به مذاق خیلی از نویسندگان ادبیات پایداری و حتی خوانندگان این نوع ادبیات خوش نمی‌آید و نیامده است.

وقتی جلوتر می‌روی، به بخش‌هایی می‌رسی که راوی برای جنگ با داعش و تکفیری‌ها گفته. اما مرتب با خود و ذهنش سر جنگ دارد برای زنده‌ماندن. او مانند خیلی از افرادی که به سوریه رفته‌اند تا دفاع کنند و بعد شهادت نصیبشان شود، نیست. خواننده با فردی موجی و رزمنده روبه‌رو می‌شود که آمده بجنگد تا زنده بماند. تمام تلاشش برای مبارزه و دفاع، زنده ماندن است. در بعضی جاها فکر شهادت به ذهنش می‌آید. اما باز شروع می‌کند با خودش جنگیدن برای اینکه تو نباید بمیری. یادت باشه نباید بمیری‌ها. تو باید زنده بمانی. حالا بعد شهید هم شدی، موردی ندارد. تو فقط این‌بار باید زنده برگردی.

گزیده کتاب

در قسمتی از کتاب راوی می‌گوید: «کلا مناجات تو منطقه جنگی برای آدمی که دنبال شهادت و لقاءالله نمی‌گرده. خوب نیست. منم که تا دلت بخواد آدم عوضی! آدم اینجا باید فاصله‌شو با خدا حفظ کنه. وگرنه شهید می‌شه». خلاصه اینکه زندگی امثال راوی وقتی از جنگ برگردن، تقسیم می‌شه به دو بخش: قبل و بعد از جنگ.

قبل از جنگ چه مدل آدمی بودی و چه افکاری داشتی، اصلا مهم نیست. بعد از جنگ تموم ثانیه‌ثانیه زندگیت می‌شه اتفاقات دوران جنگ و عین فیلمی که روی دور تند زده‌اند، از جلوی چشمانت می‌گذرد. این صحنه‌ها هر روز برایت تکرار می‌شود و با روح و روانت جوری بازی می‌کند که تا مرز دیوانگی خواهی رسید. ارتباط‌گیری‌ات با اجتماع و آدم‌های اطرافت کمتر می‌شود و تو نمی‌توانی تمام صحنه‌ها و اتفاق‌هایی را که جلوی چشمت بوده، برایشان موبه‌مو تعریف کنی و در آخر می‌شوی یک آدم سنگ‌دل، سرد، بی‌احساس و کم‌کم از جمعشان دور می‌شوی.  آخرش هم به این نتیجه می‌رسی که اینجا ماندن را مثل قبل نمی‌توانی درک کنی و باز دنبال یک راهی برای برگشتن به صحنه جنگ و نبرد می‌گردی.

کتاب «اثریا» اولین کتاب اکبرخانی است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ و روانه بازار نشر کرده است. این اثر در همان روزهای اولیه انتشار با مخاطبان زیادی مواجه شد. می‌توان گفت که این کتاب با کم‌وکاست‌هایی که از نظر خیلی‌ها دارد، شروع جدیدی در عرصه ادبیات پایداری است. این کتاب می‌خواهد مقداری از آن سبک یکنواخت که به‌طور معمول، روایت زندگی از زبان همسر و سرگذشت‌نامه است، گذر کند و دایره مخاطبان این نوع ادبیات را بیشتر و بیشتر سازد و خیلی ملموس‌تر به دور از کلمات تخصصی جنگ ذهن خواننده را درگیر کرده و خواننده به راحتی در ذهن خود تصاویر جنگ را ترسیم کند.

  • نویسنده : شیما ناصری
  • منبع خبر : اصفهان زیبا